بلند همتی (1)






داغ بلندان طلب ای هوشمند
تا شوی از داغ بلندان بلند
(نظامی گنجه ای)
بلندهمتی و سودای همپایی با بزرگان، زمینه ساز بلند بالایی مقام انسان است. بدون بلندهمتی، رویش و جوشش درونی رخ نخواهد داد، و انسان به تحفه های نوبه نو و روحی شکوفا دست نخواهد یافت.
از بایزید بسطامی نقل است که گفت: «اگر صفوت آدم و قدس ـ جبرئیل و خُلّت ابراهیم و شوق موسی و طهارت عیسی و محبت محمد صل الله علیه و آله و سلم به تو دهند زینهار راضی نشوی و ماورای آن طلب کنی. صاحب همت باش و به هیچ فرو میا که به هر چه فرو آیی بدان محجوب شوی. کسانی که پیش از ما بوده اند هر کسی به چیزی فرو آمده اند، ما به هیچ فرو نیامدیم».
صائب تبریزی درباره بلندهمتی چنین سروده است:
قانع به ریزه چینی انجم نیم چو ماه
از خوان آفتاب، لب نانم آرزوست
چون مور اگرچه نیست مرا اعتبار خاک
مسند ز روی دست سلیمانم آرزوست
دربانی بهشت به رضوان حلال باد
آینه داری رخ جانانم آرزوست
عطار نیشابوری در داستانی نمادین، از پشه ای سخن می گوید که بر لب دریایی نشسته بود و در سر سودای تصاحب همه دریا را داشت؛ چرا که همتی بلند داشت و بر اساس آن، خواسته هایی بزرگ:
گویند پشّه بر لب دریا نشسته بود
در فکر سرفکنده به صد عجز و صد عنا
گفتند: چیست حاجتت ای پشه ضعیف
گفت آنکه آب این همه دریا بود مرا
گفتند: حوصله چو نداری مگوی این
گفتا به ناامیدی از او چون دهم رضا
منگر به ناتوانی شخص ضعیف من
بنگر که این طلب ز کجا خاست و این هوا
عین القضاة نیز گفته است:
«ای دوست! هرگز این کلمه نشنیده ای که «قیمةُ الْمَرْءِ عَلی قَدْرِ هِمَّتِهِ.» پس بدانی که همت تو تا کجاست؛ آنجا که همت توست، خود چه قدر دارد. پس ببین که چون قیمت و درجت در مقابله و ضمن همت است، درجات چگونه متفاوت باشد.»
«حق تعالی گفت: شما دانید که من چرا سه تن را از میان بندگان برگزیدم؟ ابراهیم خلیل را به خُلّت [دوستی] از بهر آن مزیّن کردم که در میان ارواح، هیچ روح، چنان با سخا و بخشش ندیدم که روح ابراهیم را بود. پس به موسی نگاه کردیم؛ در میان ارواح، هیچ روح متواضع تر و گردن نهاده تر از روح موسی علیه السلام ندیدم؛ پس او را به کلام خود مخصوص کردیم. پس به روح مصطفی نظر کردیم؛ در میان ارواح، هیچ روح مشتاق تر از روح او ندیدیم، پس او را به رؤیت خود برگزیدیم، و اختیار کردیم.
این همه، بیان همت می کند. همت، بالا گرفته است بر همه چیز. آن است که هر که عالی همت تر، کار او رفیع تر».
همچنین از عطار نیشابوری است که:
گفت مغناطیس عشاق اَلَست
همت عالی است کشف هر چه هست
هر که را شد همت عالی پدید
هر چه جست آن چیز حالی شد پدید
هر که را یک ذره همت داد است
کرد او خورشید را زان ذرّه پست
همت آمد همچو مرغی تیز پر
هر زمان در سیر خود سرتیزتر
سیر او ز آفاق گیتی برتر است
کو ز هشیاری و مستی برتر است
نقطه ملک جهان ها همت است
بال و پرّ مرغ جان ها همت است
هر دلی کو همت عالی بیافت
مُلکت بی منتها حالی بیافت
چشم همت چون شود خورشیدبین
کی شود با ذرّه هرگز همنشین
همت حقیقی در راه پیشرفت و شکوفایی چنان باید باشد که تمام وجود فرد را فرا گیرد و جز رسیدن به هدف چیز دیگری به ذهن او نیاید چنان که گفته اند:
«و همت آن بوَد که اندیشه به یافت چیزی مرهمگی دل را بگیرد و چون همگی دل را بگیرد بیش .... او را اندیشه یافتِ آنچه ضد آن چیز بود، نبود یعنی آرام نگیرد و اگر وقتی پدید آمد باز زود برود».
***
تفسیر همت خویشتن داری بود و پردلی. همت بزرگ آن بُوَد که خویشتن را بشناسند و عزیز دارند و هرگز مردم به نزدیک مردم عزیز نشود تا خویشتن را عزیز ندارد و کس او را مقدار ندارد تا وی قدر خویشتن ندارد.
***
این ملکه فاضله، صفتی نیست که هر کسی به آن تواند رسید، و سراپرده ای نیست که هر شخصی گرد آن تواند گردید بلکه میدانی است که به جز یکه سواران معرکه مردانگی در آن جولان نکنند و راهی است که به جز نامداران وادی شیردلی قدم در آن ننهند. و علامت آن، آن است که آدمی تحمل کند آنچه را که بر او وارد می شود، و مانند گیاه ضعیف، با هر بادی متزلزل نگردد، بلکه چون کوه پا بر جای که چون بادهای مخالف بر او وزد، التفات نکند، و چون شیر قوی پنجه از حمله دلاوران رو نگرداند.

معنای عزت نفس (نکته)

عزیز داشتنِ خویش آن بود که با ناکسان نیامیزد و کاری که کند چون اندر خور وی نَبُوَد نکند، و چیزی نگوید که کردم او را بدان عیب کنند.

عُلّو همت و طلب کارهای بزرگ (نکته)

علوّ همت عبارت است از «سعی نمودن در مراتب عالیه و مناصب متعالیه، و طلب کردن کارهای بزرگ. کسی که همت او عالی باشد به امور جزئیه سر فرود نیاورد. صاحب این صفت، چون قدم در راه طلب نهاد و درصدد تحصیل مقصود برآمد نه او را بیم جان است و نه پروای سر، دامن طلب بر میان می زند و کمر همت می بندد تا خود را به مراتب بلند رساند و خداوند عالم در جوهر انسان و جبلت آن، چنین قرار داده است که به هر کاری کمر بندد، و به هر امری که پیشنهاد خود سازد و در آن سعی و اجتهاد کند از پیش بر می دارد و به مطلوب خود می رسد، «من طلب شیئاً وَجَدَّ وَجَدَ؛ هر که در طلب چیزی برآمد و کمر اجتهاد در آن بر میان بست البته آن را می یابد».

همت؛ قیمت مرد (نکته)

همت بلند در راه پیشرفت ستوده شده و توصیه به آن راهی برای حرکت دادن فرد فرض شده است تا در یک مرحله نماند و دچار آفات رکود نشود.
«ای دوست هرگز این کلمه نشنیده ای که «قِیمَةُ المَرء علی قَدرِ هِمَّتِهِ»؟ پس بدانی که همت تو تا کجاست؛ آنجا که همت توست، خود چه قدر دارد. پس ببین که چون قیمت و درجت در مقابله و ضمن همت است، درجات چگونه متفاوت باشد! ...».
***
هر کسی زیر همت خویش پنهان است، و قیمت هر کسی همت اوست، و مقدار همت او در مقدار دوستان اوست.

فضیلت بلندهمتی (حکمت)

از حضرت امام باقر علیه السلام مروی است که «خدا به مؤمن سه خصلت کرامت فرموده است: عزت در دنیا و آخرت، ظفر (پیروزی) در رستگاری دنیا و آخرت و مهابت در دل ظالمان و اهل معصیت.» که سرآمد بیشتر صفات و افضل اکثر ملکات [نیک] است.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند که «اگر همه عالم، شمشیرها کشند و پشت به پشت یکدیگر داده رو به من آیند، سر مویی تفاوت در حال من هم نمی رسد».
زمان خود گویای روشنی و حق نمایی کلام معصومین علیهم السلام است که می بینیم مهابت و عزت روزافزون ایرانیان در عرصه های جهانی در سایه عزت خواهی آنان رخ نمایی می کند و قلب های حق طلبان را به سوی خود جلب می نماید.

نشان همت بلند (نکته)

«نشان همت آن است که هرگز در حاصل و حاضر نگاه نکند، بل همه نظر او مقصور بود بر آنچه ندارد».

ارتباط آرزو و همت بلند (نکته)

«همت و نهمت هر دو هم شکلند و هر کسی را از این دو بهره است: یکی را به سخاوت و نان دادن، و یکی را به شجاعت، و یکی را به علم و عبادت، و یکی را به زهد و به ترک دنیا گفتن. و یکی را به طلب افزونی دنیا».

خسیس همتی (پند و اندرز)

بنگر تا خسیس همت نباشی که من چیزی ندیدم مرد را از پای افکنده تر از دون همتی.

همراهی همت و بخت عالی (نکته)

باید دانست که همت عالی یکی از عوامل موفقیت است. در راه موفقیت نباید غافل از عواملی بود که تحت سلطه ما نیست.
«همت بی آلت از سبکساری بود و همت با بخت زیبنده بود؛ زیرا که مردی که او را همت بود و از بخت یاری نبُوَد به جز نگوساری نبود. که همت باید و بخت عالی».
***
«گفته اند که همت تازان باید و بخت گزاران، و چنان باید که همت تا بغداد بود و نفقه تا دو فرسنگی».
منبع: ماهنامه گنجینه، ش 70